گرجیان خوزستان

گرجیان خوزستان


حمله و جنايات آغا محمدخان قاجار

  بنيانگذار سلسله پادشاهي قاجاريه به كشور گرجیان

 و چگونگي مرگ وي

در 1795 میلادی (1209ق) آغا محمدخان قاجار در ماه مه (ماه شوال) شهر شوشی را محاصره کرد زیرا که ابراهیم خان پسر فناخان حکمران آن شهر بر او برخواسته بود. چهار ماه این شهر در محاصره بود و چون بسیار محکم بود نتوانست آن را بگیرد. در همان زمان قزاقان از ترس حملة او گریختند و به سرزمین کرتیل آمدند. در همان زمان یولون و آلکساندره پسران پادشاه گرجستان چون به گنجه لشکر کشیده و در آنجا تاخت و تاز کرده بودند. آغا محمدخان بسیار در خشم شد زیرا که جوادخان پسر شاهوردی خان چون به کنار رود ارس به پیشواز وی رفت و وی به او احترام بسیار کرد و حتی او را عم خود خواند جوادخان به وی شکوه برد و او را برانگیخت به کرتیل حمله ببرد.

درین زمان سولومون پسر آرچیل پادشاه ایمرت در تفلیس نزد پدر بزرگش بود. آغا محمدخان وارد گرجستان شد و در کنار رود آقستافا در سرزمین قزاقان لشکرگاه ساخت. بنة خود را در آنجا گذاشت و با سی و پنج هزار تن لشکریان سبک اسلحه به تفلیس حمله برد. اراکلی از دولت روسیه یاری خواسته بود اما لشکریان روسی به موقع به یاری او نرسیدند و تنها پادشاه ایمرت سپاهیانی به یاری او فرستاد. اراکلی در آن زمان در سوقان لوخ در ساحل رود کور (متکواری) بود و سولومون نیز همراه وی بود وی رییس پیشخدمتان خود گرجاسپ ناتالیشویلی را با دوازده هزار سوار برگزیده به پیش‌آهنگی فرستاد و ایشان به پیشتازان ایرانی برخوردند. پس از جنگ دلیرانه‌ای داوید طاراشویلی و چند تن دیگر کشته شدند.

پس از آن آغا محمدخان سوقان لوخ را لشکرگاه خود ساخت و نخستین روز لشکریان ایرانی و گرجی در کرتسانیس با هم زد و خورد کردند. داوید شاهزاده گرجستان و نوه پادشاه با ایوانه شاهزاده موخران و زوراب تزرتل و اوطار امیر آخُر و ذکریا آندرونیکاشویلی در آن جنگ شرکت کردند. در نتیجة دلاوری ایشان سپاهیان ایران شکست خوردند.

فردای آن روز چون مردم ایمرت مردم تفلیس را که از شهر بیرون آمده بودند غارت کردند دو پادشاه نتوانستند بیش از دو هزار و پانصد تن از شهر به میدان جنگ ببرند. در جنگی که در دشت کرتسانیس درگرفت مردم کرتیل و ایمرت شکست خوردند و دو پادشاه گریختند و روز سه شنبة سپتامبر 1795 (26 صفر 1210) ایرانیان شهر تفلیس را گرفتند.

در تصرف تفلیس چند تن از کشیشان سویمون و ایوانه و اوزوفلی و خاربیزا و چند تن زن و مرد را از مردم کرتیل و سومخت شهید کرده بودند. و در این میان آمباردنیزا از زنان تارک دنیا را به تبریز بردند و چون به وی تکلیف کردند دست از دین نصارا بشوید و وی زیر بار نمی‌رفت او را در کیسه‌ای کردند و کشتند و سرش را له کردند و در همانجا که کشته بودند به خاک سپردند. سپس گرجیان معتقد بودند که بسیاری از بیماران از زیارت خاک وی شفا یافته‌اند.

آغا محمدخان هشت روز در سوقان لوخ ماند. پادشاه گرجستان به متیولت در آراگوی گریخت. چون این خبر به آغا محمدخان رسید هشت هزار تن از لشکریان خود را به فرماندهی کلبعلی خان حکمران نخجوان روانه کرد و آقاخان کولمانیشویلی را که ساز زن شاه گرجستان بود و در تفلیس اسیر شده بود برای راهنمایی با ایشان همراه کرد و دستور داد پادشاه را در متیولت گرفتار کنند. چون به متزخت رسیدند کلبعلی خان لشکریان را به دو قسمت کرد؛ یک دسته را به گوری فرستاد و با دستة دیگر خود از راه ساگورامو به آراگوی تاخت. چون به جینوان رسید علی سلطان از مردم شامشادین سیصد سوار از کسان خود گرد آورد و با دویست تن از مردم کنار رود آراگوی و دیگران بر لشکریان ایران تاختند و ایشان را در بولاچائور پس نشاندند. دسته‌ای که به گوری رفته بودند در کوه کورناک به ایشیک آقاسی باشی طهماسب قافلانیشویلی برخوردند و وی ایشان را برهنه کرد و برگرداند. در این جنگ دو برادر زال و طانانزیریشویلی با دو تن از لزگیان دلاوری کردند و زن طهماسب را از خطر رهاندند. اما زنان ایوانه چوچقیاشویلی و دیگران اسیر شدند. چون با این همه لشکریان ایران می‌خواستند به کسانی بروند در لامیس کانا به ایوانه نوة شاه برخوردند که این ناحیه در دست وی و کسانش بود و با اندک عده‌ای ایشان را شکست داد و گریزاند.

آغا محمدخان همچنان در سوقان لوخ بود و پادشاه گرجستان را به صلح دعوت کرد به او وعده کرد همة کسانی را که در تفلیس اسیر کرده است آزاد کند و قهرمان پسر میرزا گورژینا را که در تفلیس اسیر شده بود نزد وی فرستاد. چون وی به آراگوی رسید به پادشاه تکلیف کرد پیشنهادهای آغا محمدخان را بپذیرد و پادشاه هم سفره‌چی کیخسرو آوالیشویلی را که از مردم کاخت بود نزد وی فرستاد. آغا محمدخان وی را به خوشرویی پذیرفت و گفت که اگر پادشاه تسلیم شود و یکی از پسران خود را گروگان بدهد همة اسیرانی را که از تفلیس گرفته است آزاد کند و آنچه را تاراج کرده است پس می‌دهد و بدین گونه وی را با این پیشنهادها از سرزمین قزاقان روانه کرد.

می‌خواست پل گاتخیلی خیدی را ویران کند اما کیخسرو او را از این کار بازداشت. چون کیخسرو به نزد شاه رفت و او را از این کار خبر داد با آنکه مردم گرجستان می‌خواستند تسلیم آغا محمدخان شوند چون پادشاه از دورویی او با خبر بود و می‌دانست نمی‌تواند به او اعتماد کند از پذیرفتن عهد وی سرباز زد. وانگهی چون از مدتی مدید مورد حمایت روسیه بود و با آن دولت عهد کرده بود نخواست با ایران اتحاد کند.

پیش از آنکه کنت ایوان واسیلیچ گوداویچ فرماندة لشکریان قفقاز یاری خواسته بود و با دولت روسیه عهدنامه‌ای بسته بود که به موجب آن وعدة صریح داده بودند که اگر دشمنی توانا بر او حمله ببرد فرمانده لشکریان قفقاز با او یاری خواهد کرد اما کنت در این زمان با او یاری نکرده بود.

در 1796 (1210ق) ابراهیم خان حکمران شوشی گنجه را محاصره کرد. چون جوادخان حکمران قرا‌باغ سبب شده بود که قرا‌باغ و تفلیس را به خاک و خون کشیده بودند ابراهیم خان از اراکلی یاری خواست و وی و پسرش آلکساندره و نوه‌اش داوید را به یاری او فرستاد. ایشان شهر را گرفتند و تنها نتوانستند ارک شهر را بگیرند و آن را آتش زدند و در همة جنگ‌ها مردم گنجه شکست خوردند و مردم گرجستان چنان دلیری نشان دادند که باعث شگفتی مردم قرا‌باغ و لزگیان شد. سرانجام در ماه مه (ذی‌القعده) اراکلی شخصاً آمد و بیش از هزار تن اسیر را که در استیلای آغا محمدخان گرفتار شده بودند آزاد کرد و پس از آن که با مردم گنجه صلح کرد و دوباره خراجی بر آن شهر بست از آنجا رفت.

در همین زمان سی هزار تن لشکریان روسی به فرماندهی سرتیپ والرین زوبف به قفقاز آمدند و دربند و شماخی و باکو و سالیان و شکی و شیروان را گرفتند. در سوم ماه مه (شوال 1210) این خبر به پادشاه گرجستان رسید و سرتیپ مزبور تا ناحیة طالش پیش رفت و در کهنه شماخی فرود آمد و در این جنگ شهر دربند در 11 ماه مه (ذی‌القعده) به تصرف سپاهیان روسیه در آمد.

چندی پیش از آن ژنرال زوبف شش هزار تن از لشکریان خود را به فرماندهی ژنرال ماژور آلکساندر میخائیلوویچ کورساکوف مأمور گنجه کرد و ایشان آن شهر را بی مانع گرفتند و یک فوج از سربازان شکارچی را در آنجا پادگان گذاشتند و بازماندة سپاهیان به تفلیس بازگشتند. در همان سال قحطی سختی در گرجستان و گنجه و قراباغ روی داد و بسیاری از مردم آن نواحی به کاخت و جاهای دیگر هجرت کردند.  

در شش نوامبر 1796 (5 جمادی‌الاولی 1210) یکاترین امپراتریس روسیه درگذشت و پسرش پاول به جای او نشست و وی سپاهیان روسیه را از شکی و شروان و گرجستان احضار کرد.

چون این خبر به آغا محمدخان رسید در این موقع از جانب خراسان و گرفتن مشهد و گرفتاری شاهرخ پسر رضاقلی میرزا پسر نادرشاه که وی را کور کرده بودند و ضبط دارایی وی و سرانجام کشتن او آسوده شد و چون از تخلیة شکی و شروان و گرجستان آگاه شد دوباره وارد جنگ شد و به شوشی رفت. ابراهیم خان پسر فناخان به شنیدن این خبر به بیلقان گریخت و آغا محمدخان شوشی را متصرف شد.

می‌خواست مردم کرتیل را قتل عام کند و لشکریان خود را به دو قسمت کرد و می‌خواست یک قسمت از آنها را به کرتیل بفرستد و با قسمت دیگر در کاخت کشتار کند اما مردم گرجستان از این مصیبت رهایی یافتند و به اغوای مصطفی خان حکمران قراباغ و خداداد و یارانش که از خدمتگزاران وی بودند در شب 12 ژوئن 1797 (10 محرم 1212) در خواب او را در قلعة شوشی کشتند.

منبع:

كتاب گرجستان در گذر تاريخ، نويسنده دكتر بهرام اميراحمديان

دكتراي جغرافياي سياسي از دانشگاه تهران - استاد دانشگاه و محقق مسائل سياسي اجتماعي قفقاز، آسياي مركزي و روسيه 

ویدیو


نویسنده: گرجیان خوزستان ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 خرداد 1395برچسب:حمله آغا محمد خان قاجار,گرجستان در گذر تاريخ,گرجیان خوزستان,گرجیان فریدونشهر,گرجی محله,واخوشتی خان,گرج,گرجستان,گرجیان,تفلیس,تبیلیسی,ساکارتولو,საქართველო,თბილისი,georgian,georgia,tbilisi, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , gorjian-khz.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com